گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

گر بود با من به صلح و گر به جنگ

رو نگرداند دل از وی هیچ ... نگ

بعد ازین ناموس را یکسان کنم

راست ناید عشق چون با نام و ننگ

زاهدا دست از من مسکین بشو

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

مرا آن روز عیدست اندرین راه

که گردم در جهان قربان آن ماه

صفایی مرو را گردد میسر

که اندر کعبه کویش بود راه

مکش در روی آن مه آه ای دل

[...]

صوفی محمد هروی
 
 
sunny dark_mode