گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

بی رخِ جان‌پرورِ جانان مرا از جان چه حظ

از چنان جانی که باشد بی رخِ جانان چه حظ

دیگر از شهرم چه خوشحالی چو آن مه‌پاره رفت

چون ز کنعان رفت یوسف دیگر از کنعان چه حظ

ناامید از خدمتِ او جان چه کار آید مرا

[...]

وحشی بافقی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ

بی تو ای تابنده انجم ز انجم تابان چه حظ

جان غم پرورده را با عیش و با عشرت چکار

با قفس خو کرده را از باغ و از بستان چه حظ

تشنه ی لعل لب یارم من لب تشنه را

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode