گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۸

 

غصهٔ دل گفت خاقانی که از ابناء جنس

کس نماند و من به ناجنسان چنین وامانده‌ام

رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته‌اند

من چرا چون ذره سرگردان و دروا مانده‌ام

همرهان بر جدول دجله چو مسطر رانده‌اند

[...]

خاقانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

تا جدا از بزم آن آرام دل‌ها مانده‌ام

همچو مینای تهی از گفتگو وامانده‌ام

غیرتم بر صبر می‌دارد، محبّت بر جنون

در غم تن به ساحل، دل به دریا مانده‌ام

صحبت احبابم از دل کی کند رفع ملال

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode