صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۳
میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را
زندگانی را به خود هموار کردن مشکل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۴
گفتوگوی اهلِ غفلت، قابلِتأویل نیست
خوابِ پای خفته را، تعبیرکردن، مشکل است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۵
با خیالِ خُشک، تا کِی، سَر به یک بالین نهَم؟
دست در آغوش با تصویر کردن، مشکل است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۶
نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی به سنگ
جلوه گاه یار را بی یار دیدن مشکل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۸
از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد
حرف خواب آلودگان است این که شب آبستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۲
در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش در بدر گردیدن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۳
میشوم من داغ، هر کس را که میسوزد فلک
از چراغ دیگران غمخانهٔ من روشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۹
نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند
زین سبب در خانهٔ زنجیر دایم شیون است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۹۴
تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
از بلندی شمع ما پرتو به دور انداخته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۱
صد بیابان در میان دارند از بی نسبتی
گر به ظاهر کوه با صحرا به هم پیوسته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۲
خنده بیجاست برق گریهٔ بی اختیار
اشک تلخ و قهقه مینا به هم پیوسته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۵
غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۶
هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
وای بر آن کس کز اوج اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۷
سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۸
سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است
توبه را آتش به جان از لاله زار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۹
نه لباس تندرستی، نه امید پختگی
میوه خامم به سنگ از شاخسار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۰
هرگز از من چون کمان بر دست کس زوری نرفت
این کشاکش در رگ جانم چه کار افتاده است ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۱
داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است
همچو مینا میکشی بر گردنم افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۲
تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانهام
از گرستن گل به چشم روزنم افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۴
بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است
همچو داغ لاله، نان ما به خون افتاده است