گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰۶

 

پاسخی ده تا نشان یابم ز ناپیدا دهان

در جهان هرگز که دید از چیز ناپیدا نشان

مردمان پیدا دهان دارند و ناپیدا سخن

تو چرا پیدا سخن داری و ناپیدا دهان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۲

 

آن چه روی است آن شکفته گردش اندر گلستان

وان چه جرّاره است خفته سال و مه بر گل ستان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۳

 

شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن

سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۴

 

ار یقین خواهی که بینی از گمان آویخته

آنکه آن فربه سرینش بنگر و لاغر میان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۸

 

ابلق ایام را تا بر نشیند میرود

سبز خنگ چرخ پیش قدر او پالادۀ

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۸

 

حلقهٔ زلفش به گل بر غالیه دارد همی

گل به بوی غالیه سنبل به بار آرد همی

نیست سنبل کان خط مشکین آن ترک منست

دیده چون آنرا ببیند سنبل انگارد همی

عذر جانست آن رخ و آن غمزگان آزار دل

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱

 

جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی

با پسندر کینه دارد همچو با دختند را

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۶

 

ای شریعت را قرار و ای مدیحت را مدار

شهریار بامداری پادشاه با قرار

دین و دانش را ز جبهۀ رای تو باشد فخور

جور و بخشش را ز هیجۀ راد تو باشد مدار

راح را هنگام لطف آموخت طبع تو شتاب

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۲

 

از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک

کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ

عنصری
 
 
۱
۲