گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۹

 

پیش هر تلخی نریزم آبروی خویشتن

می خورم قند از شکست آرزوی خویشتن

رشته این تنگ چشمان رنج باریک آورد

می کنم از جسم زار خود رفوی خویشتن

می فشارم، گر به حرف شکوه بگشاید دهن

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن

بسته ام چون غنچه گل در به روی خویشتن

دیده ام تا پیچ و تاب کاسه گرداب را

می برم خالی از این دریا به سوی خویشتن

سر به صحرا می زنم تا یابم از مجنون فغان

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode