گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۵

 

سیدا از گریه تا کی دشت را جیحون کنم

لاله صحرا نیم دامان خود پر خون کنم

کی توانم بر سر خود خاک چون مجنون کنم

من کیم صایب که دست از آستین بیرون کنم

سیدای نسفی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

درد عشقم می شود هر روز افزون چون کنم

چون کنم چون چاره ی این درد روزافزون کنم

رفیق اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

گفتم از وصلش علاج درد روزافزون کنم

روز وصلش دردم افزون شد ندانم چون کنم؟!

تا زرنگ زرد من ظاهر نگردد درد من

روی خود از اشک گلگون هر زمان گلگون کنم

شمه ای از حسن یار و عشق خود یابم چو گوش

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
۱
۲