گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

آه آتشناک من بوی دل مجنون دهد

گر نسوزد دل، کجا این روشنی بیرون دهد

بس محالست اینکه گردونم دهد نقد مراد

او که تا یکذره دارم می ستاند چون دهد

گرنه از بیداد او تیغم رسد بر استخوان

[...]

بابافغانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳

 

روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد

مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

سودهٔ الماس غم را داده آمیزش به زهر

هست لذت بیدلی کو را ازین معجون دهد

گر زمام از پنجهٔ ناز آورد لیلی برون

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۴

 

کی به عاشق بوسه آن لعل لب میگون دهد؟

نیست ممکن گوهر شاداب نم بیرون دهد

شکوه از دل کی تراود تا نگردد دل دو نیم؟

چون زبان خامه شق گردد سخن بیرون دهد

هر که آب از چشمه سار بی نیازی خورده است

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۱

 

بی جمالت چشمم از خون خجلت جیحون دهد

دور از آن لب، در مذاقم باده طعم خون دهد

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode