×
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه
باری او را بود در شاهی دو خوی ناپسند
خست بسیار و بیانصافی بالابلند
نیمهٔ مردان کرمان را به خواری چشم کند
دخترانشان را به ذل بردگی اندر فکند
پس بکندش چشم و آوردش به ری بسته بهبند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه
رفته رفته شد ز عینالدوله دلها پرگزند
در مجالس گفتگوها شد برضدش بلند
کرد عینالدوله جمعی را ز دانایان به بند
چند تن را در کلات و اردبیل اندر فکند
تاجران هم رنجه از لَت خوردن تجار قند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه
لیک نام زند را بنمود درگیتی بلند
پهلوان شیردل لطفعلی خان میر زند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه
گشت صیت دولت آقا محمد خان بلند
کرد گیتی دولت پیشینیان را ریشخند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
در رگ این قوم، جای حس و خون شاشیدهاند
کاین چنین با خصم جانش، رایگانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
گرگهای آنگلوساکسون، بر آن بنشستهاند
هیئتی هم بهرشان، خوانگسترانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
کارگاه قند از یک درش، قند ار میبرند
از در دیگر چغندر، بارش اندر میکنند