×
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٢
با خرد گفتم که داری در جهان جایی چنان
کاندر او دلخستهای یک دم برآساید ز رنج
گفت بگذر ز آن و این سادهدلیها ترک گیر
زان که نتوان یافتن بیخار گل، بیمار گنج
هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۱۴ - کپانی
از غم آن شوخ کپانی فغان دارم چو سنج
کرده سوداهای او ریش مرا ماش و برنج
قاآنی » ترکیببندها » شمارهٔ ۹ - در بعضی از فتوحات شاهزاده شجاعالسلطنه گوید
باد یارب بدسگالت اندرین دار سپنج
ششدر اندر نرد درد و مات در شطرنج رنج
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها
بعد باب کامیاب خویش با اندوه و رنج
روز عمر خویش را سر برده تا هفتاد و پنج
لیک هر روزش چو سالی بود از رنج شکنج
آخر از ویرانه دیر دهر آن نایاب گنج
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
طرفه گنجی در کف آوردی کنون بیهیچ رنج
چون نبردی رنج، شاها کی شناسی قدر گنج