گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۲

 

هر که عاشق نیست خون در پیکرش افسرده ست

گفتگو با زاهدان تلقین خون مرده است

پشت سر بسیار خواهد دید عمر خضر را

از دم تیغ شهادت هر که آبی خورده است

در غم عاشق بود هر چند بی پرواست حسن

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است

متن:دل که بی سوز غمی باشد چراغ مرده است

بسکه از پهلوی دل هر ذره ام افسرده است

مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است

گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده است

خال بر رخسارهٔ سبزان چراغ مرده است

بسکه می پیچد به خود از تیره روزیهای من

شام هجران سایهٔ آن زلف برهم خورده است

سرود نوخیز تو تا بیرون خرامید از چمن

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode