گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

زیوری از نو بدین چرخ کهن بر بسته‌اند

گوهری شاهد برین دریای اخضر بسته‌اند

شب‌روان گلشن نیلوفری را همچو صبح

روی‌ها بگشاده‌اند این بار و زیور بسته‌اند

از شفق صد جرعه بین در طاس گردون ریخته

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰

 

زیوری نو باز بر سقف کهن بر بسته اند

گوهر شب تاب بر دریای اخضر بسته اند

بر وطای آسمان کاندر نظر نیلوفریست

نرگس خوش چشم بر نیلوفر تر بسته اند

صد طلسم بوالعجب در ظلمت اسکندری

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح شاه شیخ ابواسحق

 

از شکوفه شاهدان باغ معجر بسته‌اند

نوعروسان چمن را زر و زیور بسته‌اند

نقشبندان طبیعت گوییا بر شاخ گل

نقش‌های تازه از یاقوت و از زر بسته‌اند

بس که در بستان ریاحین سایبان گسترده‌اند

[...]

عبید زاکانی
 
 
sunny dark_mode