گنجور

 
۱
۹
۱۰
۱۱
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۸

 

عش حساما ماضیا فی الدین سیفا قاضیا

فی الوری یا حجة الاسلام یا عبدالنبی

۱ بیت
ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

ای ز رخسار تو گل شرمنده در گلزارها

وز خرامت آب را زنجیر حیرانی به پا!

دم به دم سوی تو قلاب محبت می‌کشد

جز دلیل عشق نبود کس به سویت رهنما

نیست غیر از مد آه خود عصای دگرم

[...]

۱۳ بیت
طغرل احراری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

گرچه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز

لیک ز آهنگ حسینی شد پر از شور و نوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

کایدریغا این سلیمان را بساط سلطنت

می رود بر باد و کام اهرمن گردد روا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

کعبۀ اسلام را اینجا شود ارکان خراب

قبلۀ توحید را از هم فرو ریزد قوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

رایت گردون دون در این زمین گردد نگون

چون بیفتد از کف ماه بنی هاشم لوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم

شاخهای گل در این گلزار، بی برک و نوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

خاک این وادی بیامیزد بسی با خون پاک

تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

در کنار آب، مهمان جان سپارد تشنه لب

آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی النزول بکربلا

 

خون روان گردد چه نیل از چشمۀ چشم فرات

از فغان کودکان تشنه کام نینوا

۱ بیت
غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹ - جواب بهار

 

ایزدت خر خلق کرد ای کودن شاعرنما

رو چرا کن تا کی اندر کار حق چون و چرا

می‌برازد بر تو عنوان خریت ای (‌..)

همچو وحدانیت مطلق بذات کبر‌با

از تو ابله‌تر نجستم نیک جستم بی‌خلاف

[...]

۴۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا

اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا

نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان

گر بر این دل نیستی عشق بتان فرمانروا

تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین

[...]

۹ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

هم درین احوال روزی اردوان پادشا

در بر خود داشت مر اخترشماران را بپا

گفت هان بینید راز اختران را برملا

آن کسان رفتند و بنشستند در مهمان‌سرا

بود بر ایشان کنیزی ز اردوان فرمانروا

[...]

۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

شد سپس فتحعلی شه اندر ایران پادشا

بود سلطانی رحیم و شهریاری با حیا

لطف‌ها فرمود بر فتحعلی خان صبا

شعر و صنعت یافت از تشویق او قدر و بها

هم در آن ایام جنگ روس و ایران شد بپا

[...]

۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

ما و ژاپن همسفر بودیم اندر آسیا

او سوی مقصد شد و در نیمه‌ره ماندیم ما

ملک آلمان را منظم ساخت بیزمارک از وفا

خورد ناپلیون سوم زو شکست اندر وغا

پهنهٔ آمریک شد میدان هر زورآزما

[...]

۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
 
تعداد کل نتایج: ۲۱۸