گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

ای مقیم دل که‌ام شب شمع این کاشانه‌ای

میهمانت کی توان خواندن که صاحبخانه‌ای

نیست مسکین پادشه را لایق بزم حضور

با گدایان هم‌نشین از همت شاهانه‌ای

آتش شوق است کافی بهر ما پروانگان

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

چیست دنیا در ره سیل فنا ویرانه‌ای

دل نبندد بر چنین ویرانه جز دیوانه‌ای

ساده شو تا نقش حکمت درپذیری زان که طفل

درپذیرد چون که مادر خواندش افسانه‌ای

آب و خاک و سعی دهقان محض روپوش است و بس

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode