گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۸

 

تن پرستانی که در تضییع آب و دانه اند

در ریاض آفرینش سبزه بیگانه اند

در مذاق عارفان خون و می گلگون یکی است

بس که محو لذت دیدار صاحبخانه اند

اهل همت رخنه در سد سکندر می کنند

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

شعله خوبانی که هر یک آفت پروانه‌اند

پیش شمع روی او چون شمع ماتم‌خانه‌اند

عشقبازان مو به مو دانند حال تیره‌ام

سینه‌چاکان روشناس زلف همچون شانه‌اند

دست اگر یابند به چشمان یکدگر را می‌خورند

[...]

سیدای نسفی