×
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹
آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
در کمین خرمن جان شعلهها پنهان در او
شعلهای میبایدم سوزان که ننشیند ز تاب
گر بجوش آید ز خون گرم سد توفان در او
خانهٔ دل را به دست شحنهای خواهم کلید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴۹
عشق سلطان و زمین میدان، فلک چوگان در او
سرفرازان جهان چون گوی سرگردان در او
عالم از حسن ازل یک چهره آراسته است
در بهشت افتاد هر چشمی که شد حیران در او
از سپهر سفله تشریف تن آسانی مخواه
[...]