ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۷ - در نامهای کوره های فارس
کوره های فارس را نام از کیان و پیشداد
اردشیر، استخر و داراب، است و شاپور و قباد
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۹ - ناتمام بخط ادیب الممالک
اختران آسمان دین و داد
یعنی اصحاب رسول پاکزاد
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - مجسمهٔ فردوسی
مهرگان آمد به آیینِ فریدون و قُباد
وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
گوید ای فرزندِ ایران راستگویی پیشه کن
پیشهٔ ایران چنین بود از زمان پیشداد
در چنین روزِ گرامی هدیهای آمد ز هند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
جم در آغاز شهی بگرفت راه و رسم داد
لیک در آخر به استبداد و خودرایی فتاد
هم در استبداد شد تا ملک خود بر باد داد
آری آری ملک از استبداد خواهد شد بهباد
زان سپس ضحاک تازی افسر شاهی نهاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
زان سپس ایران به چنگ سلم و تور اندر فتاد
و ایرج والاگهر خاطر نکرد از ملک شاد
پس منوچهر امد و دیهیم شاهی برنهاد
کینهٔ ایرج کشید از آن دو دیو بدنهاد
از پس او نوذر و زو را رسید آئین وداد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
دینش از بلخ و خراسان اندر ایران پرگشاد
با زر گشتاسب شاه و نیزهٔ اسفندیاد
شاه توران و سکستان در بداندیشی ستاد
قافیه گودال شو، بر پای شد جنگ و جهاد
اندرین پیکارها اسفندیار از پا فتاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
داستان گوی گرگ باز اینچنین فرمود یاد
واین چنین ز استخر و نقش بیستون مطلب گشاد
کز مهابادی شد ایران سالها بهروز و شاد
بد نخستینشان دژوسس خسرو با فر و داد
شهر اکباتان به آئینی عجب بنیان نهاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
شد چو از این راز آگه پاپک فرخنژاد
دختر خود را بدو پیوست و جاه و مال داد
و اردشیر بابکان از دختر پاپک بزاد
پاپکش آموزگار آورد و پروردش به داد
شد به زودی اردشیر اندر هنرها اوستاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
زان سپس یک روز مامون روی شادی برگشاد
نیز در آن بزم طاهر را به خدمت بار داد
چون به طاهر دید، مامون برکشید آه از نهاد
گوهر اشکش ز درج دیده در دامان فتاد
گفت از طاهر مرا قتل امین آمد بهٔاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
الغرض عدل شه و تدبیر آن دستور داد
ملک را کردند خرم خلق را کردند شاد
تا شه ازگیتی سوی مینوی فرخرخ نهاد
در سپاهان چند بنیاد است از آن فرخنهاد
بعد او سلطان حسین اندر جهانداری ستاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
عهد و پیمانها بشد ستوار و نادر بامداد
پای هشیاری در آن خفتنگه مستان نهاد
کفت شاها بندگان را دل ز خسرو نیست شاد
تاج باید هشت و جان در پنجهٔ تقدیر داد
شه چو این بشنید ناگه برکشید آه از نهاد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه
بست ناپلیون با فتحعلی عهد وداد
زان بریتانی به بیم افتاد و برگشت از عناد
بست با قیصر، علیرغم بناپارت اتحاد
کرد اندر بارهٔ قفقاز وگرجستان فساد
نیز با فتحعلی شه دم زد از صلح و سداد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
اردشیر بابکان بنهاد بر سر تاج داد
بازوی مردی به دفع تاجداران برگشاد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
زادهٔ عبدالعزیز است آنکه از احسان و داد
سیرتی دیگر گرفت و شیوهای دیگر نهاد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
پس به کاشان رفت شه وآنجا زمانی بود شاد
هم در آن کشور بنای قریهٔ «فین» برنهاد
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۴ - مسمط وطنی
ور ز من خواهی تو حسن و اتفاق و اتحاد
جنگ ژاپونی و روسی را سراسر آر یاد
تا بدانی دولتی بیقدر و جاهی با نژاد
خانهٔ شاهنشهی چون روس را بر باد داد
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۶ - مسمط ذوقافیتین
حالیا کز نو نموده باغ را آباد باد
به که از پیمانه گیرم تا خط بغداد داد
مادر دهر این چنین روزی کجا آزاد زاد
کز دو جانب می برد در سایه شمشاد شاد
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » در نکوهش روزگار
خوش بود گر با تو در یک جلسه، بنشینم به داد
تا مدلل سازم از تو، من جنایات زیاد
بر تو بایستی، نه بر ما، محشر یومالمعاد
تا جزایت با سیاست آنچه میبایست داد