گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۹

 

دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش

وان پسر مهمان و عشرت را همه اسباب خوش

سوی لب می برد جام وانگبین می گشت می

بس که می را چاشنی می داد زان جلاب خوش

از خم ابرو سخن می گفت آن خورشید رو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۹

 

می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش

داشتم وقت خوشی امشب درآن محراب خوش

درخمار باده آب سرد، آب زندگی است

توبه تا کردم زمی دیگر نخوردم آب خوش

بیدلان را حیرت بسمل کند تلقین که نیست

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode