×
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۷
لاف بی کبری مزن کان از نشان پای مور
در شب تاریک بر سنگ سیه پنهانتر است
وز درون کردن برون آسان مگیر آن را کزان
کوه را کندن به سوزن از زمین آسانتر است
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۰
کی شود سوز قتیلت کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایت سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۴
هرکه خیزد بامداد از خواب و نبود در سرش
جز خیال خورد ازو آیین بیداری مجوی
وانکه شوید دست چون پای از سر بستر کشید
تا به خوان و سفره آرد دست، دست از وی بشوی
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۵
کیست دانی صوفی صافی ز رنگ تفرقه
آن که دارد رو به یکرنگی درین کاخ دو رنگ
نگسلد سر رشته سرش ز جانان گر بفرض
ره بر او گیرد ز یک سو شیر و دیگر سو پلنگ