گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

تا زبرج حوت آهنگ حمل کرد آفتاب

در حمل در هر نباتی صد عمل کرد آفتاب

هر دو شاخی بر کمر بستند چون جوزاکمر

تا سریر شاهی از برج حمل کرد آفتاب

در میان زاغ و بلبل مشکلی افتاده بود

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل

وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل

خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست

عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل

گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

آب رویم برده ای و آتش اندر من زده

من چو داغ از داغ عشق تو در آتش تن زده

آینه بردار و بنگر تا ز روی و موی خویش

آتشی با دود بینی آتش اندر من زده

خرمن صبرم بدان بر باد شد کز زلف تو

[...]

ادیب صابر