گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲ - از تغزلات

 

عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم

ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا

از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم

گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا

کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴ - آفتاب

 

رحمتی کن پرده از رخ برمیفکن زینهار

تا نگردد بعد چندین روز رسوا آفتاب

سالها شد تا ببوی لعل و یاقوت لبت

رنگ می آمیزد اندر سنگ خارا آفتاب

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۳ - از قطعه ای

 

ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ

کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ کاغ کاغ

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۴ - وله

 

تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو

تا مرد پیری بپیش او مرد سیصد کلوک

هر که موک مردمان جوید بشو گو خط دو کش

کی نخست او را زند باشد موک؟

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۶ - قطعه

 

یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود

حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ

با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان

کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ

از دل و پشت مبارز، می برآید صد تراک

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۹ - در تشبیه خربزه گفته و به هلال و بدر در دو حالت وصف کرده است

 

آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد

رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام

چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو

ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷۶ - از چکامه ای

 

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

عسجدی
 
 
sunny dark_mode