گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱ - دوازده امام

 

آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست

در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست

درج آن در دهان شد جان ما، دل خار خورد

از حسد کان در ز صد لؤلؤی عمان خوشترست

می خوشست اما باشک همچو مرجانم اگر

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵ - اسعد

 

آنکه خلقی از غمش سرگشته روز و شب شدند

دی دهان بگشود و صد سرگشته خندان لب شدند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶ - الله وردی

 

یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار

لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۰ - اختیار

 

بسکه پرشد سینه ز تیر ترک مست

گر کسی تیرم زند تیر او خواهد شکست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۱ - انس

 

قلب روی اندوده نستانند در بازار حشر

خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۵ - حمید

 

گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم

از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۶ - حاجب

 

تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند

آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۹ - حسام

 

تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست

گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۳ - خرم

 

گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود

بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۵ - رفیع

 

گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست

وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۶ - زیرک

 

ترک خورشیدی که شاه ملک نیکویی بود

نامراد از ترک و تاجیکان بهندویی بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۴ - قلی

 

گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا

درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۵ - منصور

 

برنگین خاتم جانست نام آن صنم

ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۶ - مرشد

 

هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست

مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۷ - مسکر

 

گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار

نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۸ - محمود

 

آن دهانم برده است از یاد و باز آرد به یاد

باز گردد عمر رفته گرچه بی‌او شد به باد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۵ - نامی

 

زان پری دیوانگی جز از دل دیوانه نیست

آدمی گر از سر دل بگذرد دیوانه نیست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۷ - ولی

 

مسند شاهی بود دام ره هر بی‌بصر

میل درویشی نما گردیده‌ای داری به سر

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode