گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۷

 

بارک الله ملاء بدر انت فی برج نعیم

هل نعیم الود لکن لیس خبر کالعیان

مجیرالدین بیلقانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

پای بوس چون منی حیف است گفتی بر زبانت

زاهد کم خواره میشد دم به دم باریکتر زین

کمال خجندی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۹

 

آدمی سنجم به خروار، اشک می بارم به دامن

باد می بندم به چنبر آب می سایم به هاون

یغمای جندقی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۷ - همچنین مصیبت

 

بر زمین افتاد و کرد آن پاره تن را زیب دامن

گفت کی پروده دوش نبی محبوب ذوالمن

جدت از باران نگه می‌داشت جسمت را ولیکن

با خبرگ گویا نبود از حال امروزت که بر تن

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب

 

این سر ببریده را امشب نهد اندر بر من

در زمان کوچ تسلیمش کنم بر وجه احسن

مرغ روح شمر زد از وعده زربال بر تن

داد سر زر را گرفت از راهب پاکیزه دامن

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode