گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

آمدی وقت سحر یارب تو خود ناگه بسویم

یا خیالت بیخبر آمد خبر جویان ز کویم

خم شدی و جام گشتی باده گلفام گشتی

آمدی مستانه ناگه در سراغ و جستجویم

مست و غافل خفته بودم و ز خمار آشفته بودم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - اقتفای غزل ملک الشعراء صبوری

 

این چه می بود از چه ساغر ریخت ساقی در گلویم

کز سرمستی گذشت از هردو عالم های و هویم

نقش من از من ستردی عقل و هوشم جمله بردی

باز میگوئی چه خوردی آنچه کردی در سبویم

دوش با پیر مغان گفتم چو در میخانه رفتم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

با سبوی میفروشان دست بیعت داده ایم

مست و بیخود در خرابات مغان افتاده ایم

چون سبو از خود تهی گشتیم و حالی مدتی است

سر بپای خم ز روی بیخودی بنهاده ایم

در پناه خم بجنگ شیخ سنگر بسته ایم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode