گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۷۱۰

 

قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند

به من خسته به جز چشم پریدن نرسد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۷۸۴

 

سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد

نفس صبح چه با غنچهٔ تصویر کند؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۲۱

 

هر که باری ز دل رهروان بردارد

راست چون راه، سبکبار به منزل برود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۳۲

 

هیچ کس عقده‌ای از کار جهان باز نکرد

هر که آمد گرهی چند برین کار افزود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۹

 

یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند

یک کف خاک درین میکده ضایع نشود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۷۱

 

همچو پروانه جگر سوخته‌ای می‌باید

که ز خاکستر ما بوی محبت شنود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۷۲

 

رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد

بگذارید که آوازه جنت شنود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۸

 

ناکسی بین که سر از صحبت من می‌پیچد

سر زلفی که به دست همه کس می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۵

 

چه خیال است به تیغش دل بیتاب رسد؟

بیخبر بر سر این تشنه مگر آب رسد

هم به بال و پر خورشید مگر شبنم ما

به سراپرده خورشید جهانتاب رسد

رشته عمر ازان چاه ذقن کوتاه است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۵

 

حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید

کار شمشیر ز آیینه فولاد آید

کشتگان تو ز غیرت همه محسود همند

گرچه یکدست خط از خامه فولاد آید

از دل خونشده ماست نگارین پایش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۳

 

(یک ادای نمکین در همه عمر نکرد

یارب این بخت مرا تهمت شوری که نهاد؟)

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۵

 

مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد

پر برآورد (و) کنون شوق پریدن دارد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۶

 

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد

ورنه با شعله خوی تو که بس می آید؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

سالها شد دل خوش مشرب ما ویران است

کیست در راه حق این بتکده تعمیر کند؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

تربیت یافته عشق جوانمردم من

چرخ نامرد که باشد که مرا پیر کند!

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد

نفس صبح چه با غنچه تصویر کند؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

می تواند به هم آمیزش ما و تو دهد

آن که مهتاب و کتان را شکر و شیر کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

هیچ تشریف جهان را به از آزادی نیست

رخت خود سرو محال است که تغییر کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

گره از موی به دندان نگشوده است کسی

شانه چون رخنه در آن زلف گرهگیر کند؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

خسته را در جگر گرم اگر صدقی هست

استخوان سوخته هم کار طباشیر کند

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۵
sunny dark_mode