×
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸
کین میکشد زمانه ز من آری از ملوک
خصمان چو دست یابند از بیم کین کشند
مسکین ندانم ار لگدی بر فلک زنم
روزی که پر دلان قدم اندر زمین کشند
او تیغ میزند که لئیمان چنین کنند
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند پانزدهم
می بود واجب ار، که کسی را چنین کشند
ممکن نمی شدی که به این ظلم و کین کشند
اسلام و دین ببین که چسان امّت نبی
دین را بهانه کرده و اسلام و دین کشند
بهر یزید و زاده ی مرجانه ی پلید
[...]