گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴

 

در آن زلف سیه دل‌های خونین می‌شود پیدا

درین سنبلستان آهوی مشکین می‌شود پیدا

به دامن می‌رسد چاک گریبان گل‌عذاران را

به هر محفل که آن دست نگارین می‌شود پیدا

به هر صورت که باشد عشق دل را می‌دهد تسکین

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

‏ چنان کز شهد و شکر نقل نوشین می‌شود پیدا

چو لب بر لب گذاری جان شیرین می‌شود پیدا

از این سنگین‌دلان قانع به زهراب جفا گشتم

وفا شهدی‌ست در دل‌های مؤمنین می‌شود پیدا

قران مهر تابانی است با کف الخضیب اینجا

[...]

جویای تبریزی