گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

آنها که بی تو در دل و جان سقیم ماست

از درد خود بپرس که یار قدیم ماست

باغ بهشت بی سر کویت جهنم است

دیدار حور بی تو عذاب الیم ماست

گردن ز تیغ حکم تو پیچیدمی ولی

[...]

خیالی بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

کی آب خضر همدم طبع سلیم ماست

ما و شراب کهنه که یار قدیم ماست

ما را هوای عرش ازین آستانه نیست

حقا که آستان تو عرش عظیم ماست

این بوی جانفرای که از گل دمد مگر

[...]

اهلی شیرازی