گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰

 

گفت‌وگوی غم یعقوب بود پیشهٔ ما

بوی پیراهن یوسف دهد اندیشهٔ ما

اندر آن بیشه که با شیر دُمم آفت نیست

روبه از بی‌جگری رم کند از بیشهٔ ما

کوهکن صنعت ما داشت ولی فرق بسی است

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

چو تیغ نیست محابا ز خصم پیشهٔ ما

به روی سنگ دود همچو آب شیشهٔ ما

ز شور عشق بود هرکه باخبر، داند

که هست نالهٔ ما بانگ شیر بیشهٔ ما

ز فیض ابر بهاری ز بس تهیدستیم

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

می‌جهد برق ز آه دل غم‌پیشهٔ ما

شعله دارد حذر از تیر نی بیشهٔ ما

سبزهٔ دانهٔ نخجیرگه عنقاییم

همه از چشمهٔ دام آب خورد ریشهٔ ما

اثر توبه ز هرجا که نمودار شود

[...]

سلیم تهرانی