گنجور

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی

 

گفتم که در سرای زنجیری کن

با من بنشین و بر دلم میری کن

گفتا که سپید هات را قیری کن

سودا چه پزی‌؟ پیر شدی پیری کن

عنصرالمعالی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش

 

دل درانداز و جان پذیری کن

یک زمانش لگام‌گیری کن

نظامی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۹۱ - در فایدهٔ جوع

 

علم جویی، به ترک سیری کن

جان طلب می‌‎کنی، دلیری کن

اوحدی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای بخت سیاه بخت تدبیری کن

وی ناله سینه سوز تاثیری کن

ای آه تورا به آسمان باید رفت

برخیز که شب گذشت شبگیری کن

ابوالحسن فراهانی