گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

دلم روبه بُد اکنون شیر گشته‌ست

که از چون تو رفیقی سیر گشته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

کنون آن خور به چشمم قیر گشته‌ست

همان مژده به گوشم تیر گشته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

به عشق آن پیر عالمگیر گشته ست

که در عشق جوانان پیر گشته ست

ز طفلان کم بود پیری که مویش

نه از شکرلبان چون شیر گشته ست

نه مهرت در دلم ازنو نوشتند

[...]

جامی