×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۵
با کافر اگر جنگ به شمشیر کنی
ور بادیه را به پای سر زیر کنی
حقا که اگر دَهیکِ آن مزد بُوَد
کز کاه مرا شبی شکم سیر کنی
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۷
هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی
وز مدح سگی را صفت شیر کنی
انبان دروغ را زبر و زیر کنی
تا این شکم گرسنه را سیر کنی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۳ - در بیان آنکه در مخلوقات و مصنوعات آدمی است که مختار است و باقی مجبوراند اختیاری ندارند. چنانکه آتش قادر نیست که گرمی نکند و آب نتواند که تری نکند و آفتاب نتواند که روشنی ندهد. پس آدمی در محل حساب از آن است که مختار است و بربد و نیک قادر است. و اگر گوید مجبور و قادر نیستم خلاف میگوید زیرا پشیمانی او بر کار کرده مکذب دعوی اوست
دادت آلت که کار خیر کنی
سوی راه صواب سیر کنی
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷
ای دل تا کی به هرزه تدبیر کنی
وز خون جگر به جوی غم شیر کنی
تار تو کز آن دام مگس نتوان کرد
خواهی که به آن همای نخجیر کنی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران
دل در آنجا صفاپذیر کنی
شکم اینجا ز لقمه سیر کنی