×
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۰ - خندیدن جهود و پنداشتن کی صدیق مغبونست درین عقد
چون بود مسی که بر اکسیر زد
مفلسی بر گنج پر توفیر زد
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۱ - داستان کاغذ نوشتن مادر اسکندر و جواهر حکمت در آن پیچیدن و به اسکندر فرستادن
بسا مرد کو دم ز تدبیر زد
ولی بر خود از عجب خود تیر زد
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷
بخت بد کآخر دمم شمشیر زد
جان بر آمد زود و جانان دیر زد
خواستم مجروح تر بودن ز غیر
هر چه زد دردا که بی توفیر زد
چشم بندی بین که ترکی شیرگیر
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در بیان معرفت وجود و شرح آنکه عارف کامل چون از تعینات آثاری رسته است لهذا آثار را عوارض بیند و مؤثر را در آثار نگرد و بلکه بجز مؤثر هیچ نبیند و این کمال معرفت اوست و بیان وحدت وجود و سیر سالک الی ﷲ و اتصال او در قوس صعود به حقیقت وجود در ضمن شهادت جناب علی بن الحسین علیه السلام فرماید
چون به میدان دست بر شمشیر زد
تیغ لا بر فرق غیر پیر زد