×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۶
بر آن شدهست دلم کآتشی بگیرانم
که هر کی او نمرد پیش تو بمیرانم
کمان عشق بدرم که تا بداند عقل
که بینظیرم و سلطان بینظیرانم
که رفت در نظر تو که بینظیر نشد
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.
هر طرف من ترا همیرانم
نیست از مرکبت جدا رانم
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴
باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم
سراپا از شکستم پر، ولی زنجیر شیرانم
گریزان آنچنانم از میان مردم عالم
که وحشت میکنم تا درمیان گوشه گیرانم
بهر کس خویش را بندم، نسازد هفته یی بامن
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۹
در ثنایت ز خوش سریرانم
به دمت، زآتشین صفیرانم