گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۹

 

گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم

شبنم آسا همه تن دیده به دیدن رفتم

همچو آن شمع که در رهگذر باد بود

بسکه بگریستم از غم به چکیدن رفتم

استخوان را طپش نبض بود در بدنم

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۸

 

تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم

مژه‌ گشتم سر مویی به خمیدن رفتم

صبح از بی نفسی قابل اظهار نبود

زین‌ گلستان به غبار ندمیدن رفتم

تا به مقصد بلدم‌ گشت زمینگیری عجز

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹

 

گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم

رفتم اما همه جا تا نرسیدن رفتم

طرف دامن ز ضعیفی نشکستم چون شمع

آخر از خویش به‌ دوش مژه چیدن رفتم

چون سحر هفت فلک وحشت شوقم طی‌کرد

[...]

بیدل دهلوی