گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰

 

تا کی دم از علایق و طبع فلک زنیم

تا کی مثل ز جوهر دیو و ملک زنیم

تا کی غم امام و خلیفهٔ جهان خوریم

تا کی دم از علی و عتیق و فلک زنیم

دوریم از سماع و قرینیم با صداع

[...]

سنایی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العشرون - فی السکباج

 

چون آفتاب و ماه قدم بر فلک زنیم

گر با خیال وصل تو نان بر نمک زنیم

ما را چو میزبانی وصل تو شد یقین

حاشا که بعد از این نفس از کوی شک زنیم

آندم مبادمان که با شراک و اشتراک

[...]

حمیدالدین بلخی