×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵
می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا
نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا
با خیال او نظر بازی نمی آید ز من
بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا
در رگ ابر سیه امید باران است بیش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶
نیست ممکن بر گرفتن دیده از رویش مرا
اره گر بر سر گذارد چین ابرویش مرا
خار و خس را دشمنی چون برق عالمسوز نیست
آرزو نگذاشت در دل تندی خویش مرا
می شود صد آه، چون مجمر اگر آهی کشم
[...]