گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

جهان، جان فشاند چو روی تو بیند

نه روی تو، گر خاک گوی تو بیند

نه بیند صبا رنگ گل با رخ تو

وگر نیز، بیند به روی تو بیند

سمن زار جان، چون سحر خوش بخندد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

چشم معنی نگر عارف اگر روی تو بیند

صنع ایزد همه در صورت نیکوی تو بیند

سلسبیلش چو حمیم آید و فردوس چو نیران

خازن جنت اگر کوثر و مینوی تو بیند

عقد پرویز به دامان گسلد دیده ی گردون

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

شرع در خون رود ار قامت دلجوی تو بیند

عقل مجنون فتد ار حلقه گیسوی تو بیند

چشم ها دوخته گردون به زمین هر شب از انجم

تا نهان از همه مردم نظری سوی تو بیند

شمس لایق بود ار سر به کف پای تو ساید

[...]

صفایی جندقی