گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶

 

دوش، چون گردون کنار خویش پر خون یافتم

مرکز دل از محیط چرخ بیرون یافتم

دیدهٔ اخترشمار من ز تیزی نظر

سفت هر گوهر که در دریای گردون یافتم

مردم چشمم که شبرنگش طبق می‌آورد

[...]

عطار
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

دیده را گم داشتم عمری و اکنون یافتم

گر نیامد نکهت پیراهنی چون یافتم

از غرور عافیت می‌کردمش از گل سراغ

عاقبت اندر میان دجله خون یافتم

تشنگی می‌داشتم بستند دریا و سراب

[...]

فصیحی هروی