گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

دست کسی نبسته و افسون نکرده کس

هستی تمام برده و محزون نکرده کس

تلخی به خنده گفته و باطل نکرده خیر

نوشی به قهر داده و ممنون نکرده کس

رنجور آن نگاهم و محتاج آن لبم

[...]

نظیری نیشابوری
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

تیغ از نیام بیهده بیرون نکرده کس

ما را به هیچ کشته و ممنون نکرده کس

فرصت ز دست رفته و حسرت فشرده پای

کار از دوا گذشته و افسون نکرده کس

داغم ز عاشقان که ستمهای دوست را

[...]

غالب دهلوی