گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹

 

بی‌کمالی‌نیست دل از شرم چون می‌گردد آب

از عرق آیینهٔ ما را فزون می‌گردد آب

از دم گرم مراقب‌طینتان غافل مباش

کزشرارتیشه اینجا بیستون می‌گردد آب

تاب خودداری ندارد صاف طبع از انفعال

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰

 

هرکجا بی‌رویت از چشمم برون می‌گردد آب

گر همه در پردهٔ خار است خون می‌گردد آب

دل به سعی اشک در راه توگامی می‌زند

آتشی دارم‌که از بهر شگون می‌گردد آب

صافی دل خواهی از سیر و سفر غافل مباش

[...]

بیدل دهلوی