گنجور

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

گه رهزن و گاه رهنمون می‌آیی

گاهی ز درون گه ز برون می‌آیی

هر لحظه به کسوه‌ای برون می-آیی

آگه نشود کسی که چون می‌آیی

همام تبریزی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸

 

در دست مرض گرچه زبون می آیی

برپای روی و سرنگون می آیی

گر بر سرت آسیا همی گردانند

چون سفله ز آسیا برون می آیی

ابن حسام خوسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۷

 

چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی

برآمده ز چمن همچو بو نمی آیی

نشسته ام به رهت سینه را سپر کن

چو تیغ بر سرم ای جنگجو نمی آیی

گشاده به خیال تو همچو گل آغوش

[...]

سیدای نسفی