گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۸

 

من کیم خسته‌دلی حال دگرگون شده‌ای

بیدلی سوخته‌ای عاشق مجنون شده‌ای

اضطراب من درمانده گریان داند

جان به لب آمده‌ای غرقه جیحون شده‌ای

گریه‌ام بینی و خود را ندهی هیچ بر آن

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

به چشم من ز دگر روزها فزون شده‌ای

نظر در آینه افگن ببین که چون شده‌ای

دگر به دیده چنانی که دل گمان دارد

که حالی از چمن ای تازه گل برون شده‌ای

شدم به یک نظر از هوش، وه که چون شد حال

[...]

بابافغانی