گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶

 

در فرقت تو دلی پر از خون دارم

وز دیده بچهره بر دو جیحون دارم

دردی ز حد قیاس بیرون دارم

این عشق بدین صفت نهان چون دارم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۳

 

درین زحمت که این نوبت من از ریش درون دارم

نه هشتم طاقت رفتن نه امکان سکون دارم

درون خلوت خاطر توئی محرم تو میدانی

که شوق آرزومندی زتر از حد برون دارم

تو همچون صبح میخندی و من چون شمع میگریم

[...]

کمال خجندی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۲

 

ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم

دلی چو خانه زنبور پر ز خون دارم

چو لاله ظاهر و باطن در آتش است مرا

که داغ هم ز درون و هم از برون دارم

مرا حلال چو فرهاد لعل شیرین است

[...]

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم

چه کنم آه چه سازم دل پرخون دارم

بر من ای شمع مزن خنده که سرمایه عشق

گر سرشکست و فغان من ز تو افزون دارم

من اسیر غم دل ماندم و مجنون فرسود

[...]

فضولی