گنجور

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

در دام غمت دلم زبون افتاده است

دریاب، که خسته بی‌سکون افتاده است

شاید که بپرسی و دلم شاد کنی

چون می‌دانی که بی تو چون افتاده است؟

عراقی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

لاله بین در بیستون چون غرق خون افتاده است

گویی ازکان آتشین لعلی برون افتاده است

نی غلط کردم که از سوز درون کوهکن

شعله در دامان کوه بیستون افتاده است

چون رهم از زلف مشکینت که در هر حلقه اش

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۴۲۴

 

بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است

همچو داغ لاله، نان ما به خون افتاده است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷۶

 

بخت ما چون بیدمجنون سرنگون افتاده است

همچو داغ لاله نان ما به خون افتاده است

هر چه می گیریم صرف بینوانان می کنیم

کاسه دریوزه ما سرنگون افتاده است

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

تا تو رفتی کار صبرم با جنون افتاده است

داغ دل چون لاله در گرداب خون افتاده است

جویای تبریزی