گنجور

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » پاسخ عزیزی به سالات پروردگار در روز حشر

 

روی آن دارد که نفروشی مرا

خلعتی از فضل درپوشی مرا

عطار
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

باز دارد عشق در آغوش بیهوشی مرا

غم مهیّا می‌کند اسباب مدهوشی مرا

با زبان بی‌زبانی می‌کنم تقریر شوق

کرده ذوق گفتگو سرگرم خاموشی مرا

مدّتی شد تا ز معراج قبول افکنده است

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

می دهد طرز نگاهت یاد می نوشی مرا

یاد آغوشت کند گرم همآغوشی مرا

قطره ای در کام دل از جام درد او چکید

می برد تا منزل تحقیق بیهوشی مرا

جویای تبریزی