گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

بی روی توام صبر و دل و هوش مباد

بی یاد تو هر می که خورم نوش مباد

هرچند ترا زمن نمی آید یاد

هرگز غم تو مرا فراموش مباد

کمال‌الدین اسماعیل
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

جانا لبم از ذکر تو خاموش مباد

یاد تو ز خاطرم فراموش مباد

هرجا ز شمایلت حدیثی گذرد

ذرات وجود من بجز گوش مباد

جامی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۵

 

بی رخت عمر ابد خواب فراموشم باد

بزم وصلت گل خمیازه آغوشم باد

یادش از شغل تمنای توام باز گرفت

بسته ام با تو جناغی که فراموشم باد

اسیر شهرستانی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

لبم از زمزمه یاد تو خاموش مباد

غیر تمثال تو نقش ورق هوش مباد

نگهی کش به هزار آب نشویند ز اشک

محرم جلوه آن صبح بناگوش مباد

هوس چادر گل گر ته خاکم باشد

[...]

غالب دهلوی