×
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰
توچرا اینهمه بدخو شده ای
تلخ گوگشته ترش روشده ای
همچو شیری به نظر درگه خشم
اگر ازچشم چوآهو شده ای
بی سبب از من دلداده چرا
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱
تیر مژگان وسنان قد و زره موشده ای
رستم مملکت حسن نه بر زو شده ای
ماه رخساری وخورشید لقا زهره جبین
چشم بد دور چه فرخ رخ و نیکوشده ای
طره ات عقرب وچنگال اسد مژگانت
[...]
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
سخت ای لعبت شیرین همه جا رو شدهای
عهد دیرینه نپای و گله نشنو شدهای
کام فرهاد چه سان تلخ نگردد که بهشر
همه شور است که همخوابۀ خسرو شدهای
کس چو خورشید تر اسیر نیارستی دید
[...]