گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است

ترا کباب و مرا باده آرزو شده است

خبر نشد سر مویی ز صبح روز فنا

اگرچه ظاهر من چون جهان دو مو شده است

نه عاقلی است دلا کام جستن از آن لب

[...]

سعیدا
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۶

 

حمید، تازه‌جوان و شکفته‌رو شده است

مگر به چشمه حیوان تنش فرو شده است

سرشک بیوه‌زنان سهم ساعد است ولی

گشایش پل دختر نصیب او شده است

رهی معیری