گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۱

 

بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خودم

با تو چون جوهر آیینه فراموش خودم

مست کیفیت خود گشته ام از دولت عشق

بیخود از نشئهٔ توحید و قدح نوش خودم

حاصل محو خیالی است پریشان مغزی

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۰

 

صد بیابان جنون آن طرف هوش خودم

اینقدر یاد که کرده‌ست فراموش خودم

ذوق آرایشم از وضع سلامت دور است

چون صدف‌ خسته دل از فکر دُر گوش خودم

حیرت از لذت دیدار توام غافل ‌کرد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۱

 

نالهٔ عجز نوای لب خاموش خودم

نشئهٔ شوقم و درد می بیجوش خودم

بحر جولانگه بیباکی و من همچو حباب

در شکنج قفس از وضع ادب‌ کوش خودم

گریه توفانکدهٔ عالم آبی دگر است

[...]

بیدل دهلوی